مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

مطلع هر شعر تماشای توست...

حرف هایی برای فرزندم

1392/5/31 16:11
نویسنده : خدیج
186 بازدید
اشتراک گذاری

میدانم برای زندگیت هدفها و
رویاهای زیادی خواهی داشت.

اما دیر یا زود، زمانی میرسد که
عشق را تجربه خواهی کرد. زمانش را نمیدانم. مکانش را نیز٫ چرا که عاشق
شدن، زمان و مکان مشخصی ندارد. اما ناگهان این حس را  با یکی از ضربان های
قلبت لمس خواهی کرد و آن لحظه، تمام داراییهای مادی و معنویت را پیش رو
خواهی گذاشت تا ببینی آیا میتوانند برای جلب نظر کسی که روبرویت نشسته است،
کافی باشد؟

 

احساس گناه نکن و آزاد باش. لحظه ای را که میتوانی صرف عاشقی کنی برای هیچ کار دیگری حرام نکن. آرام باش و لذت ببر:

«تلاش» اگر یک جا مفید باشد، برای جلب محبت کسی است که دوستش داری.

«متقاعدسازی» اگر یک جا اثربخش باشد، برای متقاعد کردن اوست.

«غفلت» اگر یک جا توصیه شود، «غفلت از تمام دنیا و مافیها است» برای آنکه لحظه ای تنها به آنکه دوستش داری بیندیشی.

بکوش و بجوش و لذت ببر و بدان
که عشق، عمیق ترین تجربه ی زندگیت خواهد بود. اگر چه عمق واقعی آن را جز در
لحظه ی از دست دادن عشق، درک نخواهی کرد. دنیای عشق الزاماً دنیای شادی و
رضایت نیست. انسان معمولی میتواند در هر چیز ساده ای، بهانه ای برای خندیدن
بیابد اما انسان عاشق، عموماً باید از لابه لای اشک و اندوه، دلیلی برای
لبخند زدن بسازد.

 اما مهم ترین رازی که زندگی به
من آموخت را به تو میگویم. امیدوارم که آن را با «شنیدن» فرا گیری و باز
«تجربه» نکنی. برای نشان دادن عشقت، چیزی را که او دوست دارد به دست
بیاورد، هدیه نده. بلکه چیزی را تو دوست نداری از دست بدهی، هدیه بده…

و در پایان، یادت باشد که در
عشق واقعی، طرف مقابل تو بیش از شور و شوق، بیش از اتاق های تاریک و شمع
های روشن، و پیش از شام در سالن های مجلل، دوست دارد که برای تو «دومین»
نباشد…این را هرگز فراموش نکن ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)