دل نوشته

وقتی ازدواج کرده بودم وحتی تا همین چند وقت پیش هیچ احساسی به بچه و داشتنش نداشتم اما خب الان واقعآ احساس نیاز می کنم وتصمیم گرفتم یواش یواش خودمو واسه مادر شدن اماده کنم وقتی بهش فک می کنم یه حس عجیبی وجودمو فرا می گیره نمیخوام عجله کنم من ومصطفی همیشه واسه هر چیزی حساب کتاب کردیم وبا صبر وتحمل بهترین تصمیمو گرفتیم منم می خوام با صبر و حوصله ومطالعه انشالله یه بچه سالم به دنیا بیارم که هر لحظه از وجودش جون بگیرمو لذت ببرم میخوام همه چیو واسه ش اینجا بنویسم دلم میخواد از قبل از شکل گرفتنش تا وقتی بزرگ میشه همه چیو براش ثبت کنم

فرزندم هنوز تو در حد یک تصمیمی! اما واقعآ وقتی بهت فک میکنم معنی کلمه جگرگوشه رو می فهمم دلم میخواد همه چیو تجربه کنی دوس دارم کاری کنم هیچ وقت غم تو دلت نشینه مطمئن باش منو بابات تمام تلاشمونو واسه خوش بختیت میکنیم. دیروز رفتم دکتر باید یکی دو ماه دیگه صبر کنم تا تو بدون هیچ مشکلی وجودت شکل بگیره

میدونی بعضی وقتا ناراحت میشم همش میگم کی تو دورانی که تو توی شکممی کمکم کنه اخه متاسفانه تو خاله نداری ولی خب بابات که هست خیالم راحته .

البته ادمای زیادی دوروبرمون هست ولی من واقعآ یه خواهر کم دارم .

ولی خب وقتی تو بیای دیگه غمی ندارم دیگه هیچی کم ندارم.

کوتاهتر

خواندنی تر

ماناترازتمام شعرهایم

باشکوهترازتمام دفتر زندگیم

تنها

میلاد سبز توست که برایم تولدی دوباره است.