مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

مطلع هر شعر تماشای توست...

روزای اخر...

1393/10/1 12:31
نویسنده : خدیج
46 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم میدونم خیلی دیر به دیر برات مینویسم اما الان تو از همه به من نزدیکتری ومیدونی که واقعا نمیرسم منو ببخش

این روزا دیگه طاقتم داره تموم میشه ازیه طرف دوسدارم هرچی زودتر بیای تو بغلم ازیه طرف دلم برای لگد زدنا وشیطنات تنگ میشه خیلی بهت وابسته شدم مدام

منتظرم که تکون بخوری لگد بزنی ومنم برات خوشی کنم

نمیدونم چندروز دیگه میای اما امیدوارم هیچوقت از اومدن به این دنیا پشیمون نشی

هفته پیش حالم بدشد نفسم بالا نمیومد تو اون حال بدم تو هم اصلا تکون نمیخوردی همش میگفتم خدایا جون منو بگیر بذار من بمیرم اما پاره تنمو زنده بذار

دل تو دلم نبود تا وقتیکه تو بیمارستان صدای قلبتو شنیدم بعدشم ازت نوار قلب گرفتن و تو اولین نوار قلب عمرتو دادی که امیدوارم اخرینشم باشه ودیگه

هیچوقت به دکتر و...نیاز نداشته باشی

نفس مامان این روزا درگیر کارای اومدنتم خونه رو تمیز میکنم مدام ساک بیمارستانتو چک میکنم اخرین خریدامو میکنم و همه چیز اماده س و فقط وجود نازنین تو کمه

امروز منو بابایی داریم میریم اتلیه که اخرین عکسای دو نفره مونو بندازیم البته تو هم هستی

نمیدونم دفعه بعد که میام مینویسم در چه حالم اما دعا کن تو بغلم باشی

من ادم غمگینیم اما این غمو دوسدارم پسرم دوسدارم بیای و شادم کنی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)